وقتی مایکل جکسون مرد ، گفتم شوخی ـه ! 

وقتی تو سریالا یکی میمیره ، میگم زنـده میشه قطعا !

یکی از «پــســـت» ترین چیز هایی که یه انسان میتونه باهاش روبه رو شه «زنـدگــی» ـه

نه بخاطر اینکه ممکنـه خدایی نکرده کسی توش بهت نـارو بزنه ؛ تو فقـر بدبختی زندگی کنی ؛ نبخاطر دیکتاتوری ها ؛ نبخاطر عشق هایی که از دست رفت 

بلکه بخاطر اینکه بودن یا نبودن حضـرت زندگـی به یک «تــــار» مو بسته ـس

زندگی انسان به تار مو بسته ـس 

انسانی که برای ساختن ساختاری مثه ناخنش باید کلی فکر کنی ، برای خوردن غذاش شگفت زده میشی ، مغزشم که ....

حالا همین انسـان با این عظــمتـــ قرار ـه زندگـی ـش به یه تار مو بند باشه ! 

زنـدگی پسـت ـه چون اگه من از بالا پله ی یک متری بیفتم ضربـه مغزی میشم و میـمیرم ! و برای زنـدگی من ، که رفته ، اصـلا مهم نیست که من چــقدر آدم خوبی بودم . چقدر به دیگـران کمــک کردم . و با وجــود امتحان و سختی های زندگی همچنان پاک موندم .

نه ! اصلا برای «زنـدگی» مهم نیست . میذاره میره 

اسم این زندگی رفته رو هم میذاریم « مــــــرگــــــــ» و خیلی ساده ـس

امروز خبر فوت کسی رو شنیدم که منو میبرد و میاورد . خیلی آدم خوبی بود . خیلی زیاد . یه فاتحه براش جای دوری نمیره .

و من هنوز فکر میکنم این یه شوخی ـه ...

واقعی ترین شوخـی عمرم ! «مــــرگــــــــ»

میخوام دیگه کسی باهام شوخی کنه !